اهداف و جایگاه یابی برند

اهداف و جایگاه یابی برند ، چرا باید برند شما را انتخاب کنیم؟ چه چیزی شما را خاص و ویژه می کند؟ چرا باید به برند شما علاقه داشته باشم؟ شما ادعا می کنید در این منطقه بهترین هستید؟ اینها را به من ثابت کنید. اینها افکار و خواسته های مشتریان هستند.جایگاه برند به صورت منطقه نفوذ شما در ذهن مشتریان در رابطه با بقیه رقباست که باعث می شود مشتریان به این که شما بهترین گزینه در برطرف کردن نیازهایشان هستید باور داشته باشند. کمپانی شما چگونه می تواند برآیندی ازخواسته های مشتریان ارائه دهد که کسی دیگر قادر به انجام آن نیست؟ جایگاه برند را در بسته ها، وبسایت ها و قفسه های مغازه ها نمی توان یافت. جایگاه برند یک تمرین درون سازمانی است که از تصمیمات کلیدی در سازمان مشتق می شود.جایگاه برند مشخص می کند که شما چه بگویید، چگونه بگویید، کجا حرف بزنید و با چه کسی حرف بزنید. شما را راهنمایی می کند که چه چیزی تولید کرده و چگونه بازاریابی و فروش کنید. جایگاه موثر برند بر تحقیقات و تحلیل های رقابتی، بینش مصرف کننده و ارزیابی جایگاه کسب و کار شما در بازار، متکی است.همراه وی لینک باشید.

مشتریان شما در مرکز این روند قرار دارند.

ما در عصر انتخاب های نامحدود زندگی می کنیم. در حالی که بهتر بود چند انتخاب محدود داشته باشیم به ناگهان با سیل عظیمی از انتخاب های گوناگون روبه رو شدیم. این نیز کمک نمی کند که ما با بیش از ۱۰،۰۰۰ پیام بازاریابی در روز بمباران شویم. این نیز کمک نمی کند که ما با بیش از ۱۰،۰۰۰ پیام بازاریابی در روز بمباران کنیم. برندها با چالش  اثبات ارزش خود رو به رو هستند و این غوغای زیادی به پا می کند. هنگامی که یک برند توجه علاقه مندان را به خود جلب می کند، آنها بلافاصله می خواهد بفهمند که  آیا این برند می تواند ادعاهای خود را اثبات کند یا خیر. اگر نه، آنها در حال حرکت به سمت یکدیگر هستند و می‌توانند تلاش زیادی را برای بازاریابی انجام دهند.

بیایید بازی انتخاب و گزاره را با یک  مثال نمایش دهیم. بیایید فرض کنیم که من به سوپرمارکت می روم تا براونی خریداری کنم زیرا برای این وقت روز مناسبه  و حالا در راهرو مواد خوراکی ایستاده ام . به نظر می‌رسد ردیف جعبه های براونی ، فریاد می زنند: من را بخر! من جالب تر از کناریم هستم! من نیاز به مواد کمتر دارم! من ارگانیک هستم! من پائولو هستم، جلد من قابل بازیافت است! مخلوط من شامل تکه های  واقعی شکلات است! آدم های مشهور من را می خرند! حیرت انگیز است! ناگهان تبدیل به الن بریستون می شوم که در یک رویا در حال فرار از یک یخچال است! برندها باید ویژگی های خاص خود را برجسته کرده و فریاد بزنند. آنها باید با پشتوانه عملی و منحصر به فرد فروش، قبل از این که مشتریان حتی در فروشگاه پا بگذارند. یک ارتباط عاطفی با مشتریان خود ایجاد کنند، وقتی که من در راهرو مواد خوراکی  هستم، می دانم که آیا می توانم دوکان هینس یا مخلوط بدون گلوتن سرخ مایل به قرمز را با توجه به پنج پرسش کلیدی بگیرم:

اهداف و جایگاه یابی برند

برند از نظر احساسی و عقلانی چه کارهایی برای مشتریان انجام می دهد؟کدام نقطه درد یا مشکل، با این برند حل می شود؟چرا این برند این مشکلات را حل می کند؟چه کسی مارک را برای این محصولات تولید می کند؟مشتریان چه نتیجه ای یا نتایجی در خرید این برند تجربه می کنند؟برند شما باید بیش از یک جعبه از ترکیب برانی در یک قفسه باشد که لحظه ای نظر عابران را به خود جلب  کند. ترکیب Brownie محصولی است که دارای ویژگی های عملی و کاربردی است، اما برند هر دو ویژگی احساسی و عملی را بیان می کند. یک برند باید تصویر، شخصیت و شهرت ایجاد کند تا مشتری به نمایندگی فیزیکی آن، یعنی محصولات، خرید کند. من برانی میکس ارگانیک را به نمونه تجاری آن ترجیح می دهم زیرا برانی میکس ارگانیک نشان می دهد که به آنچه که تولید می کنند اهمیت داده می شود.

در سال ۱۹۸۰، آل ریس و جک تراوت یک کتاب درباره این موضوع منتشر کردند: جایگاه یابی: نبرد برای ذهن شما. آنها گفتند: «جایگاه یابی، چیزی نیست که شما برای  یک محصول انجام می دهید. جایگاه یابی چیزی است که شما به ذهن یک چشم انداز انجام می دهید.» اما افراد اغلب با جایگاه به دست آمده از برند آشنا هستند. جایگاه محصول چیزی غیر از جایگاه تجاری است. بازاریابان باید محصول را منتقل کنند، بنابراین آنها راهکارهای بازاریابی و پیام‌رسانی را برای ایجاد نفوذ مخاطبان مورد نظر خود طراحی می کنند. آنها در تلاش هستند تا مشتری را متقاعد کنند که محصولشان رقابت را از بین می برد. آنها بر ویژگی ها و مزایای مربوط به نیازها، خواسته ها و تفکرات مشتریان تمرکز می کنند. بگذارید فرض کنیم شرکت شمش های  شکلات لذیذ را به فروش می رساند که  هر کدام ۱۲ دلار هستند، بنابراین این یک Snickers یا KitKat نیست.

ممکن است شما چندین بخش مخاطب داشته باشید که باید به آنها سرویس دهید و موقعیت خود را برای هر گروه متفاوت کنید. برای افرادی که دارای سلیقه ای بالایی هستند، می توانید از منابع موجود، تولید پایدار و دستمزد منصفانه، توانایی شکلات تیره، وانیل ماداگاسکار مانیکور، انحصار در توزیع، و غیره استفاده کنید.شما اجزای شکلات تولیدی خود را که آن را از دیگر شکلاتهای ۱۲ دلاری متمایز می کند توضیح می دهید زیرا مخاطبان در مورد دیگر شکلات ها دارای سطحی از اطمینان در مورد کیفیت و مزه آنها هستند. در مورد دیگر مخاطبان باید داستان دیگری تعریف کرده و یا به صورتی دیگر عمل کنید.

اگر چه جایگاه محصول مهم است اما همواره تابع جایگاه برند است. اگر یک دیدگاه و برداشت قوی داشته باشید که چرا طرفدار یک برند خاص هستید در این صورت شما دیگر تنها طرفدار انحصاری آن برند نخواهید بود. در مورد شرکت هایی که به دلایل سیاسی، اجتماعی یا زیست محیطی تحریم شده اند فکر کنید. آنها محصولات خود را قفل نکرده اند؛ در حقیقت، آنها ممکن است یک لحظه خریداری کرده و آنها را دوست داشته باشند، اما اکنون آنها از آنها دور هستند، زیرا این برند با سیستم اعتقاد و ارزش هایشان  هماهنگ نیست. جایگاه برند محصول آگنستیک است. هدف از آن، اشغال یک موقعیت بهتر و بیشتر و مفهومی در ذهن و چشم مشتری است. جایگاه برند در مورد تلاش برای ایجاد یک رابطه مبتنی بر ارزش‌های و آرمان مشترک، سیستم های اعتقادی و شیوه های کسب و کار است.

وقتی مشتریان به برند فکر می کنند، چه کلماتی به ذهنشان می آیند؟احساس شان در مورد برند چیست؟ چه احساسی با آنها ارتباط دارد؟مشتریانتان چه احساس و فکری در مورد برند شما دارند که بر خرید آنها  تاثیر خواهد داشت. در حالی که جایگاه محصول بر نیازهای فوری مشتریان تمرکز می کند (به عنوان مثال، من به برانی میکس  نیاز دارم  زیرا امروز بدترین روزم  بود و این کلوچه ها کرمی، شکلاتی، ارگانیک و مقرون به صرفه تر هستند)، جایگاه برند با احساس آنها در آمیخته می شود (به عنوان مثال، دانکن هینز مرا به یاد دوران کودکی می اندازد وقتی که پدرم یکشنبه ها از آن می خورد).حال بیایید در مورد مهم بودن جایگاهی که طراحی کنیم صحبت کنیم. اول، تمرکز ایجاد می کند. طبیعت ساختن جایگاه برند در مورد انتخاب کردن به یک پیشنهاد خاص و سود رساندن به مخاطبان خاص است. هنگامی که لیزر را متمرکز می کنید، بازاریابی و پیام‌رسانی شما قوی می شود، زیرا شما برای نیازها، خواسته ها و ترجیحات شیوه زندگی برای گروهی از افراد، منتصب می شوید. ناگهان، برند شما مرتبط و شخصی می شود.

جایگاه همچنین  مزیت رقابتی را روشن می کند. مصرف کنندگان به طور مداوم این سوال را می پرسند «چرا باید من شما را انتخاب کنم؟» ، و شما باید برای عناصری که برند شما را برجسته می کنند آماده باشید. و آن عناصر چگونه بر محتوا و خلاقیت تاثیر می گذارد. هنگامی که می دانید که هدفتان چه کسی است و چطور می‌خواهید پیام خود را به مخاطبان  بفرستید، محتوای و خلاقیت شما انعکاسی از استراتژی برند است. دیگر نیازی نیست که سر خود را خراشیده باشید و بدانید چه چیزی برای مشتری شما جذاب است – تمام کارهای اساسی که برای ساختن جایگاه خود انجام دادید و شما به آن نیاز دارید، برآورده شده است. علاوه بر این، جایگاه یابی، محرک تصمیم گیری های کسب و کار است . جایگاه یابی، مسیر روشنی از قیمت‌گذاری و استراتژی های فروش، تولید و خدمات مشتری، سازگاری و انسجام به شما می‌دهد تا بتوانید تجارت خود را انجام دهید. اگر خودتان را به عنوان یک برند فوق العاده  تعریف کرده باشید، احتمالا فروشگاه های Dollar را به عنوان توزیع انتخاب نمی کنید.

برای بازگشت به ریس و تروات  محصول در مقابل برند:شرکت ها به جای برندها بر ساخت محصولات  متمرکز هستند. محصول چیزی است که در یک کارخانه ساخته شده است. برند چیزی است که در ذهن ساخته شده است. برای موفقیت امروز، شما باید برند ها، و نه محصولات تولید کنید. و برند های خود را با استفاده از استراتژی های جایگاه یابی، با یک نام خوب شروع  کنید.اکنون، ما برای اتفاقات خوب آماده هستیم – چطور برای یک برند جایگاه خلق کنیم. بسیاری از روش ها، منشورها، کلید ها، بخش ها و شیوه های بازاریابی فانتزی وجود دارد که مطمئنا شما را به یک جایگاه عالی تبدیل می کند، اما من دوست دارم آن را ساده نگه دارم. سیستم من ممکن است فرایند دیگری از بازاریابی را متفاوت کند، اما تنها یک  راه برای انجام کارها وجود ندارد. یاد بگیرید تا آنجا که می توانید قوانین و فرمت ها را بشکنید و خودتان آنها را بسازید.

مثل مشتریانتان فکر کنید

برند شما یک طرح از خودتان بر روی مشتریان شما نیست؛ بلکه انعکاس مستقیم آنهاست. در مرحله کشف، ما همه چیزهایی را که می توانیم در مورد «هدف» (به عنوان مثال، مشتریان آینده نگر) جمع آوری کنیم. اطلاعات دموگرافی عمومی به تنهایی کافی نیست؛ ما نیاز داریم  بفهیمیم در مغز و قلب آنها چه می گذرد. چه مواردی یا حوادثی در زندگی آنها هست که انگیزه آنها را برای خرید تقویت می کند؟ آنها برای چه مشکلاتی به راه حل نیاز دارند؟ رفتار و عادات آنها چیست؟ چه کسی تصمیمات خرید آنها را تحت تاثیر قرار می دهد؟ آنها به کجا نگاه می کنند و چه کسانی برای اعتبار سنجی می روند؟ نکته این بود که ما می‌خواستیم مخاطبان مان را کاملا درک کنیم که برند، بازاریابی و پیام ما به یاد ماندنی باشد.

جزء کلیدی فرآیند توسعه برند، کشف علائم عقلانی و احساسی مشتریان است، زیرا برند و مزایای محصول به طور مستقیم به آنها پاسخ خواهد داد. از منظر مشتری شما، قبل از هر گونه زبان سودمند، شما باید مطمئن شوید که به این سوالات کلیدی پاسخ دهید. اگر مزیت برند شما افکار، احساسات و خواسته های آنها را نشان ندهد به آنها پاسخ نمی دهند، و اگر آنها پاسخ ندهند، مشتری شما به سوی  شخص دیگری حرکت خواهد کرد. یک گام به عقب بردارید و خود را جای مشتری قرار دهید. هر خریدی که انجام می دهد، زمان و پول از دست می دهد. سهم آنها بیشتر است، بنابراین تمام صفاتی که در تحقیق خود کشف کرده‌اید را اتخاذ کنید، خود را جای آنها بگذارید و سپس از دیدگاه آنها پاسخ دهید: برند برای من چه کار می کند؟ چگونه برند را توصیف کنم؟ برند باعث می شود که چگونه به نظر برسم؟ باعث می شود که چطور احساس  کنم؟

منشور هویت برند را ایجاد کنید

در سال ۱۹۹۴، ژان نول کاپفرر، بازاریاب معروف، مفهوم منشور هویت برند را در کتاب مدیریت استراتژیک برند معرفی کرد. منشور کاپفرر یک مدل است که به بازاریابان کمک می کند هویت های برند قوی را از طریق ویژگی های انسانی تجسم کنند. منشور شامل شش جنبه است که مصرف کنندگان اغلب با برند شما مرتبط هستند:

شکل بدن: ویژگی های فیزیکی لمسی یا نمادگرایی برند شما. هنگامی که مردم برای اولین بار نام برند شما را می شنوند، بلافاصله تصویری از انواع محصولاتی که تولید می کنید را تجسم می کنند. برای هدف، مشتریان به چشم انداز قرمز چشم قرمز فکر می کنند. برای برند اپل، افراد محصولات براق و باریک را تصور می کنند.شخصیت: شخصیت برند شما از طریق سبک، رنگ، طراحی، لحن صدا، زبان و سبک شما بیان شده است . هنگامی که مصرف کنندگان به  Glossier فکر می کنند، بلافاصله آن را گرم و شفاف و پر سر و صداحس می کنند.

فرهنگ: باورها و سیستم های ارزش کل سازمان را جذب می کنند. به عنوان مثال، تسلا یک ویبرافون فرهنگی از ریسک پذیری و نوآوری را فرا می گیرد. پاتاگونیا آگاهی و مسئولیت اجتماعی را در بر می گیرد.رابطه: ارتباط برقرار شده بین یک برند و مشتریان آن و نابرابری های هیجانی که آنها از محصولات انتظار می برند. برای مشتری Trader Joe، مشتریان می دانند که به محض اینکه پا در فروشگاه می گذارند، شادی، محاسبه خدمات و توصیه های محصول شخصی را دریافت می کنند.

بازتاب: فردی که احتمالا محصولات خود را خریداری می کند، یعنی مشتری کلیشه ای. برای دستگاه های اسپرسو، دوستداران قهوه در مناطق شهری است که پول برای خریدن دارند.تصویر خود: مشتریان می خواهند چگونه خود را ببینند، یعنی هویت خواسته خود. این در مورد چگونگی احساس، فکر کردن، نگاه کردن و عمل کردن است. برای H&M، مشتریان ممکن است خود را شیک، به روز، جوان، سرگرم کننده و منحصر به فرد مشاهده کنند.چهره، رابطه و انعکاس بیرونی هستند، در حالی که شخصیت، فرهنگ و  تصویرخود نوعی دعوت به نگاه  درونی است.

طراحی نقشه جایگاه برند

نقشه جایگاه برند (یا نقشه ادراکی) نمایشی بصری از نقاط قوت و ضعف برند در رقابت است که براساس ادراک مصرف کننده تنظیم شده است. محورها نشان دهنده صفات مهم برای مخاطبان هدف است. این نقشه می تواند صفحه های خسته کننده اکسل را به یک نمایش ساده و منظم از منظره دسته‌بندی تقسیم کند. این همبستگی را در استراتژی های فعلی و آینده کسب و کار و فرصت های بازار بالقوه ایجاد می کند.

به عنوان مثال، نگاهی به نقشه شرکت Ann در زیر کرده  و نحوه صحبت درباره برند خود و جایگاه آن را شرح دهید. ان تیلور لباس های کار برای زنان کارگر تولید می کند. در حال حاضر، آن را از Gap و H&M جدا می کند. حالا ما در مراحل ابتدایی شکل دهی برند قرار داریم، اما هنوز تجملی نیستیم. از لحاظ توسعه محصول جدید و یا بروشور برند، شما همچنین می توانید زمین Anne تیلور و لوگوی (هر دو شرکت Ann شرکت) را بشناسید. شما متوجه یک شکاف در فضای ارزش هستید، و  ممکن است از خودتان بپرسید که آیا میخواهید لباس رسمی را با قیمت مناسب تهیه کنید. آیا این یک استراتژی ارزشمند است؟ نیلسن یک ابزار را ایجاد کرد که از طریق گفتگوی آنلاین درباره مارک ها جستجو می کرد و سپس کلمات و عباراتی را که مصرف کنندگان به طور خاص با یک برند خاص مرتبط می شوند، به نمایش می گذارد. شرکت تحقیقات بازار، یک نقشه ارتباط برند برای نایک ایجاد کرد. به نقشه های مربوط به برند را به عنوان مشتقات نقشه های ادراکی، که در آن نزدیکی کلمات، همبستگی و درک مصرف کننده از اینکه چگونه برندهای متفاوت یا مشابه یکدیگرند، فکر کنید.

از نقشه جایگاه برند یک گام فراتر بروید

در حالی که نقشه های جایگاه مکانی یک ابزار قدرتمند هستند، آنها برای اهداف تجاری و نتایج مالی به حساب نمی آیند. نقشه برجسته (نقشه C-D)، طراحی شده توسط نویسندگان این اثر برجسته بازاریابی کسب و کار هاروارد، نقشه شناسی سنتی و لایه ها را در قسمت پول معادله ترویج می دهد، چه این از یک مارک فروش یا استراتژی قیمت گذاری است.هدف از نقشه C-D، تعادل بین دو هدف ظاهرا غیر متمادی است: تمایز (به عنوان مثال ویژگی هایی که شما را برجسته می کند) و مرکزیت (یعنی مشترکات که مارک های یکپارچه را در یک دسته خاص متحد می کنند).

تعادل ظریف بین این دو، همه چیز را در مورد برند شما، از جمله جایگاه، پیام، بازاریابی و توسعه محصول، در اختیار می گذارد. این بر اینکه چگونه مشتریان برند شما را درک می کنند، تثبیت آن، و سودآوری  تاثیر می گذارد . من این مفهوم را دوست دارم چون نقشه ادراکی را به گونه ای تنظیم می کند که ما را به جایگاه اثربخش تر هدایت می کند، اما همچنین جایگاه برند و عملکرد کسب و کار را ترسیم می کند.به یاد داشته باشید، این نقشه ها، روش ها، بخش ها و نمودارها به عنوان ابزار بالقوه در زرادخانه شما موجود است. هرگز فقط یک راه برای تعریف و ساخت یک برند وجود ندارد و از بسته های مختلف مشتری، رده، اندازه کسب و کار و خلق و خوی من استفاده می شود. این ابزار ساده و رایج است که به شما agita داده نمی شود.

چارچوب قلب اهداف و جایگاه یابی برند

عاشق چارچوب قلب هدف هستم زیرا شما را مجبور می کند در یک مکان جمع و جور، ساده و آرامی لایه ای از پیچیدگی شروع کنید که همه آنها یک گزاره متمایز و منحصر به فرد را ایجاد می کنند. برخی از همتایان من ترجیح می دهند که رویکرد  برند را ترجیح دهند، اما باید تعیین کنید که چه چیزی برای شما مناسب است. برای قلب هدف، ما با برند mantra (یا علامت تجاری) شروع میکنیم، که یک جمله مختصر است که ویژگی اصلی مشخصه برند را به روش ساده و روشن بیان میکند. این برند است که عمیق است. ماندرا ها به صورت داخلی ظاهر می شوند، اما محصولات بیرونی خارجی شعارها و برچسب ها هستند. این شکل گیری  تابع برند یا سود به یک اصلاح توصیفی (توصیف مزایا) و یک اصلاح کننده احساسی (نتیجه را توصیف می کند).  عاطفی، مرتبط و منحصر به فرد است.

آهنگ (mantra) برندهای  قدرتمند کارها ی زیر را انجام می دهد:اتصال و ارتباط مستقیم با مصرف کننده،برای مشتری به روشنی مشخص کنید که برند چیست،تحریک مصرف کننده و تشویق آنها به عمل،مثال ها:آهنگ  دیزنی: سرگرمی [اصلاح کننده احساسی] خانواده [اصلاح توصیفی] سرگرمی [تابع]آهنگ نایک: معتبر [اصلاح احساسی] ورزشی [اصلاح توصیفی] عملکرد [عملکرد]آهنگ BMW: [اصلاح احساسی] نهایی [اصلاح توصیفی] ماشین رانندگی [عملکرد]

نقشه ادراک  را به یاد دارید؟ این در لایه بعدی مفید است: نقاط شباهت (POP) و نقاط اختلاف (POD). اما اینجا جایی است که نقشه بصری را می گیرید و مشخص و کلامی می گیرید. POP ها شباهت هایی هستند که برند شما با رقبا به اشتراک می گذارد. ادعاهای و مزایای شما بیشتر با آنها همخوانی دارد. به عنوان تلنگر، POD ها یک نقطه کانونی در مورد چگونگی ایستادگی کردن شما – مزایای رقابتی شما را نشان می دهند. شما احتمالا می توانید مواردی را برای یک میلیون راه متفاوت داشته باشید، اما نکته مهم در مورد ویژگی هایی است که بیشتر به مشتریان شما مربوط می شود، کسانی که واقعا متمایز، نوآورانه یا منحصر به فرد هستند و می توانند اثبات شوند.

مطالعه برنامه اصلی Jill Avery و Sunil Gupta در جایگاه برند، این را تایید می کند:ادعاهای ارزشمند باید با واکنش مصرف کنندگان پاسخ داده شوند، آنها را با یک روایت که شخصیت معنادار را احساس می کند، اثبات کنید. ادعا می تواند در سه سطح ساخته شود: ادعاهای مبتنی بر ویژگی یا  ویژگی خاص، عناصر یا توانایی محصول یا خدمت («چه چیزی در آن است؟»)؛ ادعاهای مبتنی بر مزایایی که بر سود ویژه ای مشتریانی که از محصول یا خدمات استفاده می کنند، تمرکز دارد («چه چیزی در آن برای من است؟»)؛ و ادعاهای مبتنی بر ارزش است که به کمک مصرف کنندگان در دستیابی به اولویت های مهم («چرا برای من اهمیت دارد؟») تمرکز دارد. … ردپای از ویژگی های مبتنی بر سود بر اساس ادعاهای مبتنی بر ارزش می تواند آهنگ  و غوغای برند را افزایش دهد.

عواملی که در استراتژی POD شما باید مورد توجه قرار گیرند عبارتند از: قیمت (جایگاه یابی ارزش)، یک بخش یا قسمت بازار (جایگاه یابی بازار)، کیفیت خدمات، توزیع، عملکرد محصول یا خدمات (جایگاه یابی سود)، یک عنصر، فرآیند یا روش شناسی منحصر به فرد جایگاه) و بیشتر.به عنوان مثال، خدمات کیت غذایی، مانند Hello Fresh ، Plated، Sun Basket، Purple Carrot و Home Chef را در نظر بگیرید. از لحاظ POP ها، آنها همه ارائه دهندگان کیک غذا هستند که به راحتی کیت غذا آماده می کنند. با این حال، اگر من Purple Carrot هستم، POD من این است که من یک ارائه دهنده سبزیجات  تنها هستم. اگر من Sun Basket هستم، غذاهای ارگانیک، پائولو و گلوتن را پیشنهاد می دهم. اگر مشتری یک گیاهخوار است،  گزینه انتخاب Purple Carrot است زیر با شیوه زندگی آنها سازگاری دارند.برای مثال دیگری سایت های آنلاین و برنامه های آنلاین را دوست داشته باشید. Bumble، Match، Christian Mingle، Jdate، Tinder، Grindr وجود دارد و این فهرست ادامه می یابد. تمام سیستم عامل ها سرویس های دوستیابی یا همسریابی را ارائه می دهند، اما تمایز آنها به مخاطبان  و سطوح تعهد رابطه بستگی دارد.به طور خلاصه، POP تعریف می کند که کدام برندها همگرایی می کنند و POD تعریف می کند که در آن چقدر اتفاق می افتد.

اکنون که شما جایگاه یابی کرده اید و مشتریان می خواهند برند خود را انتخاب کنند، باید قول خود را ثابت کنید. مشتریان به دنبال دلیل خود برای باور برند هستند. آنها شواهدی هستند که ادعاهای شما را پشتیبانی می کنند. چند نمونه از موارد اثبات قوی شامل موارد ذیل است:حمایت علمی: آزمایش ها  و مطالعات ادعاهای شما را پشتیبانی می کند. بدون شک می توان گفت تحقیقات بی نظیر و مستقل، بهتر است.نظرات و پیشنهادات: هیچ چیز قدرتمندتر از نظر دیگران نیست، که مشتریان کارایی برند شما را اعتبار سنجی کنند. توصیفات ویدئویی Proactiv محصولات مراقبت از پوست را به سلطه بازار تحریک می کند. بازخورد از افرادی که سهام در یک شرکت ندارند اعتبار بیشتری را  به یک برند می دهد.طول عمر یا تخصص رده: آیا شما رهبر بازار هستید یا ۱۰۰ سال است که در کسب و کار بوده اید، پایداری، پایداری و تخصص، می تواند به اثبات برسد.

جوایز، اعتبارنامه ها، مهر و موم اعتماد / تعالی: مردم عاشق جوایز و مهر و موم هستند، و اگر شما توسط همکاران و شرکت های مورد اعتماد شناخته شده است، فقط اعتبار شما را افزایش می دهد.ارزش ها، شخصیت و مشخصات جایی است که مهمانی  شروع می شود. این لحظه ای است که شما برند را به انسان تبدیل می کنید و فرانکنشتاین خود را به شکل ویژگی های انسانی به ارمغان می آورید. به یاد داشته باشید زمانی که ما در مورد تفاوت بین برند و جایگاه محصول صحبت کردیم؟ یک برند باید یک ارتباط عاطفی و احساسی با مشتریان خود ایجاد کند.

اهداف و جایگاه یابی برند

مردم، نسبت به همدلی و پیوند دادن مشترکات سخت گیرند. ضربه اولیه ما همیشه عاطفی و واکنشی است (فکر می کنم پاسخ جنگ و یا پرواز)، و تفکر عملی و عقلی در زمانی که گرد و غبار پاک است. یک برند موفق باید هر دو را به دست آورد و این کار را با جریان دادن زندگی در برند در قالب شخصیت، ارزش ها و شخصیت می بایست انجام داد.هنگامی که اصول برند خود را در بازی داشته باشید، می توانید هویت بصری آن (یا دستوالعمل برند، استانداردهای برند و غیره) را درک کنید. از عناصر برند خود به عنوان پایه های  خانه خود یاد کنید، در حالی که هویت بصری خانه خود را به تزئیانت خانه تشبیه کنید. هویت بصری شما هنری است که روی دیوارها آویزان شده اید، رنگ پرده های که آویزان کرده اید و الگوی تصویر زمینه ای که انتخاب می کنید. این مبلمان است که از اتاق و شمع معطر استفاده می کند.شما عناصر قابل مشاهده برند خود را مانند پالت رنگ، لوگو، فونت، عکاسی، تصاویر، معماری و فرمت طراحی و موارد دیگر ترکیب می کنید.

حصار گربه ها: بیانیه جایگاه یابی برند بسازید

در حالی که موقعیت شما در بازار توسط بینش مشتری هدایت می شود، بیانیه شما تمایل یا قصد شما برای ادراک منحصر به فرد است. در نهایت، مشتریان احتمالی توانایی تأیید یا رد پیشنهاد شما را دارند.برای (هدف): از طریق مخاطبینی که به طور مستقیم  به آنها خدمت می کنید، شروع کنید. مشخصا این کلید کار است. به عنوان مثال، شما به تمام هزاره ها در جایگاه خود اشاره نمی کنید، اما ممکن است بر روی زنان هزار ساله آفریقایی-آمریکایی متمرکز شوید.برند شما (دسته بندی)است:  شما در کدام صنعت فعالیت می کنید؟ دسته یا بازار شما یک نقطه مرجع است که کمک می کند تا  فضایی در بازار که در آن رقابت می کنید را تعریف کنید.

این (سود) است: قول های خود به مخاطبان را تعریف کنید. مزایای اصلی که شما ارائه می کنید چیست؟به این دلیل (شواهد): چرا مشتریان شما به شما اعتقاد دارند؟ چه نکات پشتیبانی، شواهد و ادعاهایی می توانید برای حمایت از مزایا استفاده کنید؟همه جایگاه ها نیاز به امتیازات پشتیبانی دارند. آنها مشتریان خود را در سفر می گیرند و اطمینان حاصل می کنند که تمام مشکلاتشان حل شده است و احساسات شاد و خوشحال و جذاب دارند و خرید می کنند.

هدف برند دلیل وجود یک شرکت است نه برای فروش آن. یک انسان است و مصرف کننده را در مرکز برند قرار می دهد. مارک های موفق جایگاه خود را در هدف برند قرار می دهند: چه چیزی باور دارم؟ ارزش های من چیست؟ چشم انداز و ماموریت من چیست؟ چرا این کسب و کار را شروع کردم؟ چه چیزی مرا نگه می دارد؟ چه چیزی آن را حفظ می کند؟در نهایت هدف از برند، ضربان قلب فلسفی برند شماست. این کمپین تبلیغاتی، شعار یا یک تاکتیک بازاریابی نیست. هدف برند، از هر جنبه ای از برند و کسب و کار پشتیبانی و حمایت می کند. به عنوان مثال، پاتاگونیا ۱۰ میلیون دلار تخفیف مالی را به علل زیست محیطی اهدا کرد. هدف برند نیز، بیان دلیل ساخت برند را انجام می دهد.

ارسال شده در تبلیغات و بازاریابی, دیجیتال مارکتینگ, کسب و کار, مقالاتبرچسپ ها:

یک دیدگاه بنویسید