برندینگ چیست؟ برندینگ یا همان برندسازی (Branding) یکی از مهمترین اصول هر کسبوکاری است که استراتژی ها و اصول خاص خود را دارد ، دانستن این اصول برای هر بیزینسی الزامی است. هر کس به فراخور حال خود و به تناسب نیاز خود تعریف برند و برندسازی را تغییر داده است. به زبان ساده، برند شما در واقع اعتبار شما در نزد مشتری است. برند به مشتریان شما میگوید که چه انتظاری از محصولات و خدمات شما داشته باشند. برند شما، در واقع شخصیت فعلی شما است. در این مقاله از وی لینک درباره اصول اولیهی برند سازی بیشتر میخوانید. در بازار رقابتی امروز، استراتژی برند قوی و مؤثر، مزیت عمدهای به شمار میرود. اما برندینگ چیست واقعا چه معنایی دارد و چگونه بر کسبوکار شما اثر میگذارد؟ چگونه برندسازی کنیم؟ مقدمات ببرندینگ چیست؟ برای برند سازی چه باید کرد؟ قوانین برندینگ چیست؟
اهمیت برندینگ چیست؟
میخواهید بدانید چرا برندینگ مهم است؟ دلایل بسیاری دارد. برند شما یکی از مهمترین داراییهایتان است. برند به تجارتتان هویت میبخشد، کاری میکند در ذهن مردم بماند، مصرفکنندهها را به خرید مجدد تشویق میکند، بازاریابی و تبلیغات را پشتیبانی میکند و کاری میکند کارمندانتان حس غرور داشته باشند.
برندینگ یکی از فاکتورهای تصمیمگیری خرید مصرفکنندهها است. بر اساس نظرسنجیای بین المللی که در سال 2015 انجام شد، حدود 60% خریداران از برندهایی خرید میکنند که آنها را میشناسند و 21% آنها محصولی را میخرند، فقط به خاطر اینکه برند محصول را دوست دارند.
برندینگ به کسبوکارتان هویت میدهد؛ و این هویت دامنهای گستردهتر از محصول و خدماتی که ارائه میدهید را شامل میشود. برندینگ چیزی در اختیار مشتری قرار میدهد که با آن ارتباط برقرار کند.
برندیگ سبب میشود در ذهن همگان بمانید؛ مثل چهرهی شرکتتان عمل میکند و سبب میشود که مصرفکنندهها همه جا پیدایتان کنند (مخصوصا در قفسههای شلوغ فروشگاهها، بین یک عالمه جنس مشابه و رنگارنگ دیگر).
برندینگ بازاریابی و تبلیغات را پشتیبانی میکند؛ کمک میکند تبلیغات مؤثر در فروش داشته باشید، شناخته شوید و روی زندگی مردم تأثیر بگذارید.
برندینگ به کارمندانتان حس غرور میدهد. وقتی کسبوکارتان را برندسازی کنید، نه تنها هویتی برای آن ایجاد کردهاید، بلکه محیط کاریای پر آوازه و پرطرفدار ساختهاید. برندینگ قوی، کارمندان قوی جذب میکند.
استراتژی برند سازی چیست ؟
استراتژی برندسازی طرحی است که اهدافی خاص و بلندمدت را در برمی گیرد و می تواند با تکامل و بهبود یک برند موفق حاصل شود و مجموعی از اجزای بنیانی شرکت شما آن را قابل شناسایی می سازد. یک استراتژی مشخص و قابل اجرا بر روی تمام جوانب یک کسب و کار تاثیرگذار است و به طور مستقیم با نیازهای مشتری احساسات و محیط رقابتی مرتبط است.
بنابراین برای کمک به شما در مبحث برندسازی که اکثر بازاریابان آن را بیشتر شبیه یک هنر می دانند تا یک کار علمی، ما مبحث جامع استراتژی برند سازی را به هفت قسمت اساسی تقسیم بندی کرده ایم که می تواند برای بقای شرکت شما در طول سالیان دراز مفید باشد.
7 تکنینک برندسازی و برندینگ چیست ؟
ساخت برند در یک شب ممکن نیست و شاید لازم باشد سالها برای آن وقت و هزینه صرف کنید؛ اما در هر نقطه از مسیر که باشید، یک اشتباه کوچک میتواند تمام آنچه را که ساختهاید، خراب کند و شما را باز به نقطۀ صفر برگرداند. در بدترین حالت، برای همیشه حمایت و جایگاه خود را در بین مردم از دست میدهید.
برای دوری از این اتفاق، باید استراتژی خود را بر پایهای محکم بنا کنید و قدمهای ابتدایی مراحل برندینگ را بهدرستی بردارید. در این صورت، برندی قدرتمند میسازید که در برابر هر زلزلهای مقاوم خواهد بود و بهراحتی ویران نمیشود.
به همین خاطر، اجازه دهید به سراغ معرفی مراحل برندسازی برویم:
۱. هدف کسبوکار خود را تعیین کنید
هر برند موفقی یک هدف قدرتمند و متمرکز دارد. این هدف همیشه مبنای تلاشها و فعالیتهای کسبوکار قرار میگیرد، اجازه نمیدهد از مسیر درست خارج شود و در نگرش مشتریان، کارمندان و بازار نسبت به آن تأثیر میگذارد.
اگر در تعیین هدف خود سردرگم هستید، از دایرۀ طلایی سیمون سینک (Simon Sinek) استفاده کنید و سه سؤال زیر را پاسخ دهید:
- چه چیزی (What): محصول یا کسبوکار شما چه ویژگیهایی دارد؟ و چه ارزشی به مشتری ارائه میدهد؟
- چگونه (How): چگونه میتوانید متفاوت از رقبا باشید؟ مزیت رقابتی و نقطۀ تمایز شما نسبت به آنها چیست؟ و چرا باید مردم به شما توجه کنند؟
- چرا (Why): چرا این مجموعه شکل گرفته است؟ و میخواهد چه مشکلی را حل کند؟
۲. رقبای خود را بشناسید
با شناخت رقبا متوجه میشوید که چه جایگاهی در بازار دارید و باید به کجا برسید؛ همچنین نقاط تمایز و قوت خود را کشف میکنید و میتوانید برای قانعکردن مخاطب، روی آنها مانور دهید. برای این کار، ابتدا سؤالات زیر را بررسی کنید:
- کدام شرکتها رقیب اصلی شما به حساب میآیند؟
- چه موفقیتها و شکستهایی داشتهاند؟
- محصولات آنها چه ویژگیهایی دارند؟
- مشتریان و کاربران وب، چه چیزهایی دربارۀ آنها میگویند؟
- از چه کانالهای آفلاین و آنلاینی برای بازاریابی خود استفاده میکنند؟
دادههایی را که به دست میآورید، در یک جدول وارد کنید و مقایسهای بین آنها و اطلاعات مجموعۀ خود انجام دهید. کدام دغدغۀ مشتری در این بازار نادیده گرفته شده است که محصول شما میتواند به آن پاسخ دهد؟
۳. مخاطب هدف خود را تعیین کنید
تمام کسبوکار شما حول مخاطب میچرخد؛ مأموریت و پیام شما را رفتارها، نیازها و سبک زندگی او مشخص میکنند. نمیتوان همۀ مردم و بازار را مشتریان خود دانست و رضایت تمام آنها را جلب کرد؛ بنابراین باید بخشی از بازار را انتخاب کنید.
برندهای مختلف مایع ظرفشویی را در نظر بگیرید. آنها محصولی یکسان دارند؛ اما هر یک بر سگمنت متفاوتی از جامعه تمرکز کردهاند:
- دورتو با شعار «بوی تمیزی میدهد» و شخصیت عمهخانم، افرادی را انتخاب کرده است که به تمیزی و براقکردن ظرفها اهمیت میدهند.
- خاکستر با شعار «بدون پارابن» به سراغ مصرفکنندگانی میرود که نگران سلامت خود هستند و از مواد شیمیایی و سمی دوری میکنند.
- پریل هم میگوید: «فقط یک قطره کافی است» و روی سخنش کاربرانی هستند که بهصرفهبودن محصول برایشان در اولویت قرار دارد.
میتوانید مخاطب ایدئال خود را بسازید. از خود بپرسید میخواهید چه کسی مشتری شما باشد و این شخص از چه ویژگیها و عادتهای رفتاریای برخوردار است. سپس، براساس همین پرسونا، استراتژیهای بازاریابی خود را تدوین کنید.
تا اینجای کار، با ۳ مرحله از مراحل برندسازی آشنا شدید. ادامهٔ مسیر به انجام صحیح این ۳ مرحله گره خورده است؛ بنابراین توصیه میکنیم کمی وسواس به خرج دهید و از آنها سرسری نگذرید.
داشتن یک چشمانداز و مأموریت مشخص به شما کمک میکند تصمیمهای درستی بگیرید و فرایندهای هدفمندتر و مؤثرتری تعریف کنید.
- چشمانداز (Vision):
در چشمانداز هدف بلندمدت، رؤیا یا آیندۀ ایدئالی را تعریف میکنید که میخواهید روزی به آن برسید. این هدف میتواند آرمانی و احساسی باشد. برای مثال، دیزنیلند چشمانداز خود را اینگونه تعریف کرده است:
همۀ مردم خوشحال باشند
چشمانداز به کارمندان برای تلاش بیشتر و عملکرد بهتر انگیزه میدهد و آنها را نسبت به کارشان متعهد میسازد.
- مأموریت (Mission):
مأموریت به کارهای در حال انجام شما گفته میشود و باید در نهایت، شما را به چشماندازتان برسانند. به عبارتی، مأموریت مشخص میکند چگونه و با انجام چه کارهایی به چشمانداز خود میرسید.
باز هم برگردیم به دیزنیلند؛ مأموریت این کمپانی «سرگرمکردن، آگاهساختن و الهامبخشی به مردم سراسر جهان با قدرت داستانسرایی، خلاقیت و فناوریهای نو» تعریف شده است. مأموریت این مجموعه را میتوان در محصولات، خدمات و تبلیغات آن بهوضوح دید و همۀ آنها به چشمانداز آن یعنی خوشحالکردن مخاطب ختم میشوند.
۵. صدا و لحن برند خود را پیدا کنید
صدا و لحن برند نحوۀ ارتباط او با مشتریان را تعیین میکند. صدای شما تداعیگر شخصیت کسبوکارتان است؛ شخصیتی مهربان، شوخ یا پرقدرت و جدی. این صدا باید در تمام رسانهها ثابت باشد؛ بهگونهای که وقتی کاربر محتوا یا تبلیغی از شما دید، شخصیتی که دارید که در ذهنش شکل بگیرد. درست مثل وقتی که با شمارهای ناشناس به دوستمان زنگ میزنیم و او از صدا ما را میشناسد.
برای مثال ازکی همهجا شخصیت و صدایی دوستانه دارد و بیمهداتکام چهرهای جدی و رسمیتر از خود نشان میدهد.
برای پیداکردن صدای مجموعۀ خود لیستی از ویژگیهایی آن تهیه کنید؛ چند سال دارید؟ آیا به ماجراجویی علاقه دارید؟ یا بسیار مهربان و دلسوز هستید و مدام در رویدادهای خیرانه شرکت میکنید؟
در بین این ویژگیها باید لحن گفتوگوی این شخصیت را هم در کانالهای مختلف مشخص کنید. آیا او در اینستاگرام داستانهای خود را برای مشتریان تعریف میکند و در لینکدین نکات آموزشی به مخاطب یاد میدهد؟
برای این صدا و لحن انتخابی خود، داکیومنتی از ویژگیهای شخصیتی برندتان، لغات، جملات و سناریوهای مناسب او تهیه کنید و در اختیار بخشهای مختلف سازمان قرار دهید.
۶. پیام و داستان شخصیت خود را خلق کنید
خلق پیام و داستان شخصیت شما یکی از مراحل برندسازی به حساب میآید که از همیت زیادی هم برخوردار است. داستان شرکت شما باید روایتی منسجم و احساسی از یک قهرمان باشد و محتوای آن موارد زیر را در بر بگیرد:
- این فرد، چه نوع تیپ شخصیتیای دارد؟
- چگونه ایدۀ اولیه در ذهن او شکل گرفت؟
- او برای رساندن مجموعه به نقطۀ فعلی، با چه چالشهایی دستوپنجه نرم کرده است؟
- چه احساساتی را در رویارویی با شرایط مختلف تجربه کرده است؟
این قهرمان در پایان پیام داستان را میگوید و توضیح میدهد که از تمام این فرازونشیبها چه درسی گرفته است.
میتوان از داستان برند تامز (TOMS) مثال زد که همهچیز از سفر آرژانتین آغاز شد؛ جایی که بلیک مایکوسی با کودکانی مواجه شد که کفش نداشتند. بلیک در همان سفر تصمیم گرفت شرکتی تاسیس کند که نهتنها برای او سود داشته باشد، بلکه به فقرا هم کمک کند؛ بنابراین بهازای هر جفت کفشی که تامز فروخت، یک جفت هم به کودکی هدیه داده شد. بد نیست بدانید که آنها تا سال ۲۰۲۰، صد میلیون کفش به مردم نیازمند هدیه دادند.
۷. هویت بصری کسبوکار را بسازید
میخواهید مشتریان، شما را با چه عناصر بصری و المانهای گرافیکی بشناسند؟ در این مرحله، با طراحی اجزای زیر، چهرۀ ظاهری هویت خود را میسازید:
- لوگو؛
- پالت رنگی انتخابشده؛
- تایپوگرافی و فونت؛
- سبک عکاسی و تصاویر.
این المانها باید در تمام بخشهای کسبوکار شما به کار بروند؛ از سایت، صفحات اجتماعی، تبلیغات آنلاین و ویدئوها گرفته تا بروشور، بنر چاپی و گزارشات.
برندینگ، پلۀ ترقی کسبوکارتان خواهد بود
وقتی برند موفقی برای کسبوکار خود بسازید، محصولاتتان در بین مردم جایگاه ثابتی پیدا میکنند و بهصورت تبلیغ دهانبهدهان به دیگران معرفی میشوید. در این شرایط، زمان و هزینۀ بیشتری برای توسعۀ بخشهای دیگر خواهید داشت و میتوانید خلاقانهتر عمل کنید. به همین دلیل باید برندینگ را جدی بگیرید.
در این مقاله از وی لینک ، با این استراتژی آشنا شدیم و مراحل برندسازی شرکتی و همچنین مراحل برندسازی یک محصول را توضیح دادیم. این مراحل پایههای برند شما را میسازند و باید آنها را درست بنا کنید تا هویتی قدرتمند و مقاوم در برابر چالشهای مختلف بسازید.